ای لحظه ناب ازل! آیینه دیدار؛ تو! من از که گویم غیر تو؟! در هر چه می بینم، تویی! بخت است و کار عاشقی هر بار دارد قرعه ای گاهی چو مهر مادری، با جان خود میپروری گاهی به نام میهنم، خو کرده با جان و تنم ای ذکر تسبیح ملَک در حلقه زنار من! ای نغمه های گونه گون؛ از عشق، غم، شادی، جنون! شیرینترین رؤیای من، لیلاترین خواب منی؛ از: مسعود کلانتری
+ نوشته شده در جمعه دهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 1:57  توسط حسين حجت
|
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
که شنیده است نهانی که درآید در چشم یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان
یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه در دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان
چو بسویم نگری لرزم و با خود گویم که جهانی است پر از راز بسویم نگران
چه جهانیست جهان ،نگه آنجا که بود از بد و نیک جهان هر چه بجویند نشان
گه ازو داد، پدید آید و گاهی بیداد گه ازو درد همی خیزد و گاهی درمان
نگه مادر پر مهر، نمودی از این نگه دشمن پر کینه، نشانی از آن
گه نماینده مستی و زبونیست نگاه گه فرستاده فر و هنر و تاب و توان
بس که در راز جهان فرو ماندستم شوم از دیدن همراز جهان سرگردان
یاد پر مهر نگاه تو در آن روز نخست نرود از دل من تا نرود از تن جان
چون شدم شیفته روی تو ، از شرم مرا بر لب آوردن آن شیفتگی بود گران
نارسیده به زبان ، شرم رسیدی به سخن لرزه افتادی هم بر لب و هم بر دندان
من فرو مانده در اندیشه که ناگاه نگاه کرد دشوارترین کار ، بزودی آسان
تو به پاسخ نگهی کردی و در چشم زدن گفتنی گفته شد و بسته شد آنگه پیمان
من برآنم که یکی روز رسد در گیتی که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان
به نگاهی همه گویند به هم راز درون وندر آن روز رسد روز سخن را پایان
به نگه نامه نویسند و بخوانند سرود هم بخندند و بگریند و برآرند فغان
بنگارند نشانهای نگه در دفتر تا نگهنامه چو شهنامه شود جاویدان
خواهم آن دم که نگه جای سخن گیرد و من دیده را برشده بینم به سر تخت زبان
من مگر با تو نگفتم سخن خود به نگاه تو مگر پاسخم از مهر ندادی چونان ؟
بود آن پرسش و پاسخ همه در پرتو مهر ور نه این راز بماندی به میانه پنهان
مردمان نیز توانند سخن گفت به چشم گر سپارند ره مهر هماره همگان
بی گمان مهر در آینده بگیرد ، گیتی چیره بر اهرمن خیره سر آید یزدان
به نگه باز نما هر چه در اندیشة توست چو زبان نگهت هست به زیر فرمان
ای که از گوش و زبان ناشنوا بودی و گنگ زندگی نو کن و بستان ز گذشته تاوان
با نگه بشنو و برخوان و بسنج و بشناس سخن و نامه و داد و ستم و سود و زیان
گوهر خود بنما تا گهری همچو تورا به گهر مادر گیتی نفروشد ارزان
"رعدی آذرخشی"
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 12:49  توسط حسين حجت
|
*آغاز ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۶ قمری، اسفند ۱۴۰۳ شمسی و مارس ۲۰۲۵ میلادی*
*آغاز ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۶ قمری، اسفند ۱۴۰۳ شمسی و مارس ۲۰۲۵ میلادی* تصویر شماره ۱ تصویر شماره ۲
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 0:19  توسط حسين حجت
|
|
|