ای برگزیده ی همه ی انتخاب ها قرآن تو کتاب تمام کتاب ها
اندیشه ی تو تیشه به اصل بدی زده ای ریشه ی همیشه ترین انقلاب ها
فخر فلک به توست که فانوس گشته بود در کوچه های آمدنت آفتاب ها
سرمشق آسمان وزمینی که نام توست برلوح شب نوشته به خط شهاب ها
من تکیه کرده ام به تو وپایمردیت در روز چون وچندو چه ،روز حساب ها
سرگشته در مضایق وصف تو مانده ام چندان که داده ام به سخن آب وتاب ها
خورشید مکه ،ماه مدینه ، رسول من ای خاکسار مدحت تو بو تراب ها
شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب گنگم که در هوای تو دیدست خواب ها
از زنده یاد: حسین منزوی
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 16:8  توسط حسين حجت
|
صبر کن! آرام! کم کم آشنا هم می شویم! مثل هر کاری از اول سخت می گیریم و بعد - شرم چیزی دست و پاگیر است و وقت ما کم است! گرچه عمری سربزیری خصلت ما بوده است از همان راهی که می آییم برخواهیم گشت
شعر از: اصغر عظیمی مهر
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ساعت 23:5  توسط حسين حجت
|
هوَ الحُبُّ فاسْلمْ بِالحَشا ما الهَوَي سهلُ……فمــا اختْــارَه مُضْنيً بـــه و لـــهُ عقلُ: برگرفته از: http://hafezasrar.blogfa.com/post/197
+ نوشته شده در شنبه هشتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 11:23  توسط حسين حجت
|
در انتظار تو تا کی سحر شماره کنم؟ نشانه های تو بر چوب خط هفته زنم برای خواستن خیر مطلقی که تویی شب و خیال و سراغ تو،باز می آیم تو کی ز راه میایی که شهر شبزده را ز یاس های تو مشتی بپاشم از سر شوق هزار بوسه ی از انتظار لک زده را هنوز هم غزلم شوکرانی است الا از: حسین منزوی
+ نوشته شده در شنبه یکم بهمن ۱۴۰۱ساعت 0:54  توسط حسين حجت
|
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی از: حسین منزوی
+ نوشته شده در شنبه یکم بهمن ۱۴۰۱ساعت 0:45  توسط حسين حجت
|
|
|