|
گر چراغ شعر روشن ، در شب تارم نبود رای رفتن ، روی گفتن ، چشم بیدارم نبود
گر نبود این شبچراغ جاودان قرن ها در ظلام این شبستان راه دیدارم نبود
گر نبود آن پرسش خیام ز اسرار وجود راه بر هر یاوه ای اکنون جز اقرارم نبود
گر نوای نای رومی بر نمی شد در سماع از چنین زهر خموشی ، هیچ ، زنهارم نبود
مشعله در دست حافظ گر نبود ، آن دورها اندر اینجا ، روشنایی ، هیچ ، در کارم نبود
راستی زندان سرایی بود آفاق وجود گر چراغ شعر روشن ، در شب تارم نبود
محمد رضا شفیعی کدکنی
+ نوشته شده در شنبه یازدهم تیر ۱۴۰۱ساعت 11:14  توسط حسين حجت
|
|
|