ای سرو سهی که بر سمندی

پیشت دو جهان بگو بچندی

بنگر که چه رستخیز برخاست

زین شور که در جهٰان فکندی

افکنده‌ای از دوال فتراک

بر گردن جان شکاربندی

یک وعده کرا خراب کرده است

گو ر‌است مباش ریشخندی

معلوم چو کم شود ز خوبی

کاسوده شود نیازمندی

زان گشته خراب خانهٔ دل

کورا نه دری بود نه بندی

افکنده بخاک راه پستیم

نظارهٔ قامت بلندی

ای کاش که طرهٔ پریشان

بر دوش چنین نمی‌فکندی

خود گوی که در چه میتوان بست

آن دل که ز مهر دوست کندی

آن کو نبرد ز عشق شوری

بر خویش بسوز گو سپندی

چشم من و روی بی‌نظیری

گوش من و حرف دلپسندی

از بهر شکار خلق هر سو

انداخته عنبرین کمندی

سهل است هلاک ما مبادا

بر خاطر نازکش گزندی

عمری ز پیش عبث دویدیم

منبعد بر آن سرم که چندی

بنشینم و خو کنم به هجران

وَر جان برود فدای جانان

آسوده دلی شعار ما نیست

راحت در روزگار ما نیست

زان قامت آسمان خمیده

کش طاقت حمل بار ما نیست

باور نکند کس ار بسوزم

کس در دل بی‌قرار ما نیست

دل شیفتهٔ تو شد چه سازم

دیوانه به اختیار ما نیست

فکر سر خود کنیم کو را

پروای دل فکار ما نیست

یکروز بکام دل نشستن

در طالع روزگار ما نیست

هر لحظه در آردم به شکلی

سودای تو کرد، کار ما نیست

زین بیش مشو شکفته‌ ای گل

کاین حوصله در بهٰار ما نیست

کردیم بس امتحان کسی را

دست و دل و کار و بار ما نیست

هر خیره سری حریف ما نه

هر مرده دلی شکار ما نیست

شاید که کنیم ناز بر چرخ

خورشید به حسن یار ما نیست

از دولت عشق کامرانیم

هر چند که بخت یار ما نیست

هر چند تحملی ندارم

هر چند که صبر کار ما نیست

بنشینم و خو کنم به هجران

وَر جان برود فدای جانان

بی‌پرده بر آی بر لب بام

کارواح شوند جمله اجسام

روشن شود از تو چشم اعمیٰ

این است اگر صفای اندام

دل لذت خواری درت یافت

در خلد دگر نگیرد آرام

درد دل ما نوشتنی نیست

این کار نمیشود به پیغام

گام دگری نهی به منزل

برداری اگر ز خود یکی گام

دیگر ز دعا اثر نخواهم

گر بشنوم از لب تو دشنام

آنگه که ز ننگ و نام افتیم

بدنامی را کنیم خوشنام

ما را سر و برگ زاهدان نیست

ما و رندان دردی آشام

بی عشق مباد مرد و بی‌سوز

بی‌باده مباد درد و بی‌جام

بی درد دمی نمی‌شکیبم

بی‌عشق دمی نگیرم آرام

گفتیم کنیم پای بوسش

چون دست نمی‌دهد بناکام

بنشینم و خو کنم به هجران

وَر جان برود فدای جانان

+ نوشته شده در  جمعه چهارم آذر ۱۴۰۱ساعت 14:6  توسط حسين حجت  |