ای خنده تو دورترین خاطره من
دیدار تو نایاب ترین منظره ی من
ای دوری تو نیمه تاریک جهانم
دلتنگی تو آتش افتاده به جانم
بگذار که من تشنه دریای تو باشم
مجنون تو و دیده ی شیدای تو باشم
بگذار پس از این همه دلتنگی و دوری
چون آینه در حال تماشای تو باشم
زیبایی این قصه از آغاز تو بودی
من خاک نشین بودم و پرواز تو بودی
عشق آمد و آماده رنج سفرم کرد
هر سو که دویدم به تو نزدیکترم کرد
از: غلامرضا طریقتی
+ نوشته شده در جمعه سوم مرداد ۱۴۰۴ساعت 1:32  توسط حسين حجت
|